جنبش کارگری در سال 86
سینه به سینه با بورژوازی ضد کارگر اسلامی
على طاهرى

در سال 86 نبض جنبش کارگری به طور عمده در چندین جبهه زده است که در این جا به دو بخش آن اشاره می کنیم: 1- کارخانه های بحرانی که کارگران آن ماهها حقوق نمی گیرند٬ وضعیت تولید در آن بحرانی است و کارگران برای حقوق عقب افتاده خود مبارزه می کنند. 2- مقاومت و تلاش پیگیر کارگران ایران برای حفظ دستاوردهایشان در چند سال گذشته که در مواردی تهران را به لندن و سنندج را به اتاوا و تورنتو وصل کرد. از مبارزه برای آزادی رهبرای عملی جنبش کارگری چون محمود صالحی و منصور اسانلو تا اعتراض به صدور احکام شلاق و جریمه برای برگزار کنندگان اول ماه مه در سنندج !
در آغاز به مقاومت و تلاش فعالان کارگری در سالی که گذشت می پردازم: شروع سال 86 مصادف بود با ایجاد موانع بیشمار برای برگزاری مستقل اول ماه مه بدون حضور نهادهاى پليسى و ضد کارگری مانند خانه کارگر و شورای اسلامی کار. اما فعالين کارگری به رغم تهدید ها٬ ایجاد موانع مختلف برای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر٬ بدون توجه به تهدیدهای وزارت اطلاعات و محدودیت های ایجاد شده٬ مراسم اول ماه مه را در تهران و شهرستانها به طور مستقل برگزار کردند. کارگران نشان دادند هر وقت اراده کنند هیچ قدرتی نمی تواند مانع آنها شود. در تهران تجمع های مختلفی به منظور گرامیداشت اول ماه مه برگزار شد. از جمله کارگران اخراجی شرکت واحد همراه با دیگر فعالان جنبش کارگری در مقابل سازمان مرکزی شرکت واحد تجمع کرده و با دادن شعارهایی چون "کارگر زندانی آزاد باید گردد" و "قرارداد موقت ملغى باید گردد" مراسم روز کارگر را گرامی داشتند. در تجمعی دیگری در ترمینال آزادی تهران شماری از فعالين کارگری از گرايشات مختلف به همراهی کارگران حاضر در ترمینال٬ و در حالی که بخشی از فعالین جنبش زنان نیز در این مراسم حضور داشتند٬ با دادن شعارهایی در دفاع از آزادی تشکل و علیه قراردادهای موقت کار و آزادی رهبران کارگری زندانی و... مراسم روز کارگر را برگزار کردند.
البته از آن سو سال 86 مصادف بود با یورش وسیع رژيم مرتجع اسلامى به صفوف اعتراضى کارگران. اما جنبش کارگری و رهبران عملی به جنگ این شرایط رفتند و میدان را برای یکه تازی رژیم خالی نگذاشتند: تجمعهای اعتراضی کارگران شرکت واحد٬ فعالیت کمیته های بیشمار در داخل و خارج ایران (لازم به ذکر است که یکی از دستاوردهای مهم جنبش کارگری ایجاد پل ارتباطی با جنبش کارگری در چهار گوشه دنیا بود) برای دفاع از فعالین و برگزار کنندکان اول ماه مه سقز٬ انتشار خبرنامه و بولتن توسط کمیته های کارگری از جمله پیشروی هایی است که بر دوش فعالین جنبش کارگری در ایران و خارج کشور به پیش رفت. روحیه کارگران تا حدی بالا بود که در مقابل وحشیانه ترین اقدام رژیم٬ که سياست کثيف مرگ تدریجی محمود صالحی و منصور اسانلو و بریدن احکام شلاق برای کارگران بود٬ دست از مبارزه برنداشتند و اتفاقا بر شدت اعتراض خود افزودند (تجمع کارگران در کوه آبیدر سنندج در اعتراض به بریدن احکام شلاق یکی از این نمونه هاست) شش مارس کارگران از فرانسه تا هلند و کانادا و آمریکا و در بيش از چهل کشور جهان با کارگران در ایران اعلام همبستگی کردند. این واقعه براى دومين بار٬ يعنى تعيين روزى از جانب سازمانهاى کارگرى براى حمايت از کارگران ايران٬ از صفحات شورانگیز مبارزات کارگری در سال گذشته در ایران بود که هر چه بیشتر بر این نکته دست گذاشت که حقوق کارگر محلی و منطقه ای نیست بلکه جهانیست !
البته جنبش کارگری در سال گذشته در جبهه حرکتهای اعتراضی کارگری هم به پیش رفت و چراغ مبارزه یک دم خاموش نگشت. بحران تا جایی بود که علیرضا محجوب دبیر کل خانه ضد کارگر٬ در بیستم آبانماه امسال اعلام کرد: (500 واحد تولیدی بحرانی وجود دارد و دویست هزار کارگر ماههاست حقوق نگرفته اند. دستمزدهای عقب افتاده این کارگران از دو ماه تا پنج ماه است.) که البته در بعضی موارد کارگران تا 27 ماه هم حقوق نگرفته اند و تازه این آمار خود سرسپردگان ارتجاع اسلامی است. از این رو کارگران بارها دست به تجمعهای اعتراضی زدند و به دلیل نتیجه نگرفتن در واحد تولیدی خود٬ اعتراضهای خود را به بیرون از واحد تولیدی کشانده و در مقابل استانداری و فرمانداریهای شهرستانهای محل کار خود یا در مقابل مجلس ارتجاع و نهاد ریاست جمهوری آدمکش تجمع برگزار کرده اند: کارخانه سیمین نو (اصفهان)٬ شرکت چل الکتریک٬ ایران کنف٬ نساجی خوی٬ نساجی مازندران٬ پرریس سنندج٬ فرش البرز بابلسر٬ نساجی کردستان٬ ذوب رکورد مشهد٬ نساجی رحیم زاده اصفهان٬ آرمکو (ساوه)٬ ریسندگی و بافندگی کاشان٬ شرکت شیشه همدان٬ قطعات فولادی کرج٬ شیرناب ارومیه٬ ایران الکتریک رشت٬ شرکت نایل ایران (شهرکرد)٬ پوشینه بافت قزوین٬ نازنخ و فرنخ قزوین٬ نساجی اکباتان (همدان)٬ شرکت ارزه گستر٬ یخچال سازی لرستان٬ شرکت مژده وصل شیراز٬ قند یاسوج٬ کنف کار گیلان٬ قوه پارس٬ کاغذ سازی کارون و چینی همگام .
کارگران این شرکت ها به رغم اعتراضهای گسترده شان٬ کار خود را ترک نکرده اند. علت این امر آنست که کارگران شاغل در واحدهای بحرانی که سرنوشت های کارگران بیکار را دیده اند٬ می دانند کارگری که کارش را از دست می دهد به چه وضع فلاکت باری می افتد. در آغاز اجرای طرح تعدیل نیرو که در پی برنامه تعدیل ساختاری از اوایل دهه هفتاد شروع شد٬ کارگران از بازخرید شدن استقبال می کردند و با تصور اینکه با پول بازخرید قادر به مهیا کردن شرایط اقتصادی بهتری برای خود و خانواده شان هستند. اما رفته رفته با دیدن سرنوشت کارگران بیکار شده٬ اکنون کارگران به هیچ حاضر به بازخرید و اخراج شدن در برابر مبلغ ناچیزی نیستند و از شغل خود به قیمت ماهها گرسنگی محافظت میکنند. سالهاست سرمایه داران اوباش به بهانه نبودن مواد اولیه٬ فرسودگی ماشین آلات٬ کمبود نقدینگی و... کارخانه های زیر پوشش خود را زیان ده اعلام کرده و در مقابل اعتراضهای کارگران برای دریافت حقوق معوقه شان پاسخ می دهند: بروید شکایت کنید٬ بروید جاده ببندید٬ ورشکست شدم . کارگران هم برای از دست ندادن کار ماهها با شکم گرسنه خط تولید را سرپا نگه میدارند و به هر شیوه ای دست می زنند تا از تعطیلی کارخانه جلوگیری کنند. صد البته که حرکتهای اعتراضی این بخش از طبقه کارگر در برابر نپرداختن حقوق٬ تلاشی است برای بقا و چرخاندن زندگى روزمره. این جدال بر سر حق زندگی٬ امروز به خیابان کشیده شده است. زیرا جدال میان کار و سرمایه٬ اکنون به جدال میان مرگ و زندگی بدل شده است.
از اول سال برخی از واحدهای تولیدی برای دریافت حقوق معوقه خود و برای این که بتوانند هر طور شده حقوق شان را بگیرند٬ در تجمعهای اعتراضی به همراه خانواده شان شرکت کردند. کارگران کارخانه های فرش بابل سر٬ نساجی پرریس سنندج٬ و یخچال سازی بوژان لرستان خانواده هایشان را به خیابان آوردند تا حق خواهی کنند. زن ها به خیابان آمدند تا از کودکان گرسنه خود دفاع کنند. اما رژیم وحشى و ضد کارگر اسلامی حتی به کودکان و زنان رحم نکرد و شدیدا سرکوبشان کرد (لازم به ذکر است که در دستگیری خانواده راننده های شرکت واحد٬ کودک یک ساله ای را از بغل مادرش که مقاومت می کرد به کف مینی بوس دستگیر شدگان پرت کرده بودند. در این رابطه باید دو نکته را در نظر گرفت. اولا به رغم اعتراض های کارگران در مقابل فروش کارخانه ها٬ در نهایت پس از چند سال جنگ و گریز بالاخره واحد تولیدی تعطیل می شود و کارگران بیکار میشوند. و این بخشى ديگر از کارگران را در مقابل سازمان اجتماعی و اقتصادی سرمایه به انزوا و انفراد و بيقدرتى ميراند. دوم باید به این نکته توجه کرد که با تعطیل شدن کارخانه بخش پیشروی جنبش کارگری که در اعتراضات شرکت داشته اند و تجارب مفیدی در هدایت جنبش کارگری دارند روانه خیابان میشوند. البته نمونه های قابل ذکری از تشکل وجود دارد که استارت آن در سال گذشته در سطح قابل قبولی زده شد و آن صندوق اتحاد علیه بیکاری بود که زنان در برخی از محلات کارگری تشکیل دادند٬ می تواند به عنوان نمونه هائی برای ایجاد شبکه ها و تشکل های گسترده مورد توجه قرار گیرد .
در این میان می توان از حرکات اعتراضی که در سال گذشته با موفقیت به پایان رسید نام برد. بررسی مطالبات کارگران نشان میدهد که عمده خواست کارگران دریافت حقوق و دستمزد عقب افتاده خود بوده و مزايا بود. مواردى هم اعتصاباتى براى افزايش دستمزد وجود داشت که موفق هم بودند اما در قياس با اعتراضات کارگرى ديگر موارد محدودى بودند. از میان اعتراض های گسترده کارگری سال 86 فقط در واحدهای تولیدی زیر اعتصابهایی صورت گرفته که به عقب نشینی مدیریت انجامیده است: کشتی سازی ایران صدرا (که اخیرا اعتراض گسترده ای داشته است)٬ پارسیلون خرم آباد٬ ایران خودرو دیزل٬ کاشی سمند٬ پرریس سنندج٬ فولاد آلیاژی یزد٬ شرکت پارس فن تدبیر در پتروشیمی کرمانشاه٬ و ایران شرق نیشابور. افزون بر واحدهای برشمرده٬ اعتصاب کارگران طرف قرارداد با مس سرچشمه کرمان٬ و اعتصاب فازهاى 1 تا 5 عسلويه  را هم می توان از جمله موفقیت های کارگران برای دریافت خواستهای خود تلقی کرد .
روشن است ابعاد گسترده بيکارى٬ ترس از بيکارى٬ و نبود يک تشکیلات سراسری کارگری که قادر باشد از منافع کارگران دفاع کند٬ سطح مطالبات کارگران پایین مى آيد. اين وضعيت بر تداوم تلاش براى ايجاد تشکل مستقل کارگرى توسط خود کارگران در محيطهاى کار تاکيد صدچندان ميکند. تقويت جنبش مجمع عمومى کارگرى ميتواند با سرعت نيرو و توان کارگران را براى مقابله با موج اخراج و بيکارى و فقر تحميل شده بالا ببرد. نکته ديگر اينست که ما يک طبقه واحد هستيم. بايد نيروى پرت شده به بيرون بازار کار را حمايت کنيم. بيکاران بايد نيرويشان در خدمت جبهه هاى مبارزه کارگرى قرار گيرد. اتحاد کار عليه بيکارى٬ وحدت کارگر شاغل و بيکار يک مسئله اساسى و مهم است که بايد راههائى عملى براى آن پيدا کرد. اين بويژه با وضعیتی که اکنون طبقه کارگر ایران در آن به سر می برد (80 درصد نیروی کار قراردادی) و با فشار کار مضاعف٬ نداشتن امنیت شغلی و بالا رفتن روحیه محافظه کارانه در بعضی از قشرهای طبقه کارگر٬ یک وظيفه اساسى فعالین این جنبش ايسنت که بر پراکندگی و عدم تشکل بخشهاى مختلف طبقه فائق بیایند.
کارگران در ايران در يک مقياس وسيع به فلاکت کشانده شدند و جنبش عليه فلاکت بايد بتواند در همين مقياس قد علم کند. اين جنگ اين و آن کارگاه و کارخانه نيست٬ جنگ اردوى بردگى عليه نظام بردگى است. در ايران از اين انفجار اجتماعى گريزى نيست. *